مقالات

سه گانه مدرسه ساز: مهندسی – مدیریت – آموزش

سه گانه مدرسه ساز: مهندسی – مدیریت – آموزش

اخیرا دو تجربه  نسبتا مشابه داشتم که باعث شد این مکتوب  را  تولید کنم. در هر دو موضوع مشاوره برای موضوع آموزش و مدرسه بود. یکی فردی ثروتمند که مدرسه ای داشت و به غایت خوشنود از مدرسه اش بود. دیگری سودای تاسیس مدرسه ای داشت که در رویایش بود.

مقدمه ای در هر دو مراجعه  گفتم که اینجا می آورم:

سه بخش در امر مدرسه داری وجود  دارد. تفکیک این سه بخش می تواند در درک مسایل بسیار کارآمد باشد:

  1. بخش مهندسی (فیزیک) مدرسه
  2. بخش مدیریت آموزش
  3. بخش آموزش

لازم است توجه شود که هر سه بخش در موفقیت مدرسه و رسیدن به اهداف آموزش موثراست.

  1. بخش مهندسی مدرسه ناظر به ساختمان، امکانات، و معماری است. علم مورد نیاز برای این بخش عمدتا معماری و ساختمان است. البته بدیهی است که معماری مراکز آموزشی و مدارس در دنیای امروز در تعامل با شیوه های آموزشی است. امروزه بیش از قبل نظریات و مدل های آموزشی بر معماری و شکل فیزیکی مدارس تاثیر گذاشته اند.

اما برای ساختن یک مدرسه شیک و بزرگ و با امکانات و با استاندارد های بین المللی  لازم نیست حتما به موضوع آموزش مسلط بود. زیرا استاندارد ها تدوین شده و یا با مراجعه به اسناد و کتاب ها و یا با کمک گرفتن از محریان می توان اقدام به ساخت مدارسی با فیزیک عالی کرد بدون آنکه الزاما از آموزش سر دراورد. تفاوتی که به وجود می اید ممکن است این باشد که از فضاها برای اهدافی که برای ان ساخته شود استفاده نشود یا به طور کامل از پتانسیل هایی که این فضاها و امکانات ایجاد می کند، استفاده نکنند. همچنین ممکن است استفاده از فضاهای استاندارد تاثیرات مثبتی در آموزش داشته باشد ولی الزاما نتیجه نهایی با سیستم سنتی تفاوتی ندارد زیرا این تاثیرات مبتنی بر یک مدل آموزشی مشخص و منسجم نیست و تنها پاره هایی از یک مدل و حتی چند مدل غیر قابل جمع اجرا می شود.

  1. بخش مدیریت آموزش در این جا الزاما مدیریت آموزشی نیست، اگر چه شامل آن می شود. برای مدیریت آموزش اگر چه لازم است مدرسه به عنوان یک سازمان مدیریت شود و اموری از جمله جذب، آموزش، حفظ و نگهداری و سازماندهی انجام شود، اما طبیعت مدرسه، امور بسیار نزدیک تر و مرتبط تر با آموزش در این حیطه قرار می دهد.

مدیر یا معلمی تصمیم می گیرد در مدرسه  از والدین  برای همکاری در اردو ها دعوت کند، جلسات هم فکری با اولیا برگزار کند، جشنواره خیریه راه بیاندازد، شورای دانش آموزی ایجاد کند،  درس جدیدی مانند کارآفرینی در مدرسه برقرار کند، ساعات آموزش را کم یا زیاد کند، کلاس های فوق  برنامه بگذارد،  به زبان و کامپیوتر بها دهد، و ده ها فعالیت دیگر؛  همه این ها کارهایی است که در بخش مدیریت آموزش قرار می گیرد.

این فعالیت ها در رسیدن مدرسه به اهداف  کمک می کند. خلاقیت هایی در این بخش می تواند باشد که به جذابیت مدرسه  برای شاگردان و والدین بیافزاید. می تواند یک مزیت رقابتی برای مدرسه باشد. برای ایجاد این تغییرات، ذهن توانا، دیدن کارهایی که مدارس دیگر می کنند، تجارب موسسات مرتبط که الزاما مدرسه نیستند، کمک می کند ولی  لازم نیست  فردی که به این ابتکارات دست می زند،  متخصص آموزش باشد.

مدارسی که با این روش مدیریت می شود، معمولا مورد توجه قرار می گیرد زیرا کارهای متفاوت و جذابی می کنند. اما الزاما این کارها به آموزش با کیفیت و علمی منجر نمی شود. به طور مشخص در این بخش، معلمین در نقش اصلی خودشان  که در کلاس درس و آموزش است،  نقشی ندارند. این فعالیت ها عمدتا در زمان و حتی مکان غیر از زمان های آموزش رسمی رخ می دهد. به عبارت دیگر بخشی که معلم در حال تدریس در کلاس در ساعات اصلی آموزش هستند، در این نوع تغییرات و فعالیت ها، کاملا دست نخورده باقی می ماند. با اینکه هسته اصلی اموزش اتفاقی است که در کلاس و بین مربی و شاگرد رخ می دهد، فعالیت های ابتکاری در بخش مدیریت آموزش با این هسته کاری ندارد. تصور آن ها این است که آنچه در کلاس رخ می دهد به معلم مربوط است.

دلیل اصلی دست نخورده  ماندن اتفاقات داخل کلاس این است که معمولا موسسان و مدیران و گردانندگان این مدارس  یا اساسا از آموزش چیزی نمی دانند یا از اساس اهمیت آنچه در آموزش رخ می دهد را انکار می کنند.

  1. بخش آموزش اشاره به فرایندهای داخل کلاس دارد. تعاملات بین شاگردان و مربی و اتفاقات در ساعات اصلی مدرسه و فرایندهای ذهنی و شناختی و عاطفی که در شاگردان به عنوان یادگیرندان و مخاطبان اصلی می افتد، موضوع این بخش است.

بیش از هر چیز در این بخش تغییرات و تحولات درونی مهم است. اگر چه در فعالیت های بخش مدیریت اموزش هم تغییرات و تحولات درونی اتفاق می افتد، اما این تحولات برنامه ریزی شده و هدفمند نیست و طراحان آن ها به تخولات درونی اتفاق افتاده نظری ثانوی دارند و آن  تغییرات را جدا از آنچه در کلاس اتفاق می افتد بررسی و انتخاب می کنند. انتخاب فعالیت ها در بخش مدیریت آموزش بر اساس جذابیت آن ها برای شاگرد و خانواده است و الزاما بخش از هدف کلی آموزش و هم جهت و تکمیل کننده آن نیست.

 

عمده مدارس به نام و موفق  در دو بخش تفاوت خود را با مدارس دیگر نشان داده اند. بخش مهم بخش مدیریت آموزش است : انجام تکالیف و بحث روی درس در ساعات بعد از کلاس، تغییر برخی ساختارها مانند اضافه کردن معلم راهنما، برگزاری اردو های خاص مثل اردوی جهادی مثال هایی از این کارهاست.  بخش دوم چشم اندازها و نگرش ها و ارزش های خاص سازمانی و فرهنگی است. مثلا موسسین به موضوع آموزش دینی اهمیت بیشتری می دهند یا برخی موسسین به آموزش زبان گرایش بیشتری دارند. برخی مدیران تربیت کارآفرین  و مدیران آینده را در رویا دارند.  واضح است که این ترجیحات و رویا ها الزاما با تغییرات بخش مدیریتی حاصل نمی شود و باید بخش آموزش  مجری اصلی این اهداف باشند ولی اغلب، این انتظار ها محقق نمی شود.

این سوء تفاهم که بخش مدیریت آموزش ضامن توفیق آموزش است و این واقعیت که موسسین مدارس خصوصی عمدتا از بخش آموزش بی اطلاع هستند و اهمیت آن را درک نمی کنند، عامل  مهمی برای ایجاد مدارسی سنتی است که کارهای متفاوت وجذابی می کنند که تاثیر کمی در رسیدن به اهداف  اصلی آموزش دارد. اغلب این مدارس حتی در هدف گذاری صحیح ناتوان و دچار اشتباهات مهلکی هستند. این مدارس ممکن است نه تنها کمکی به پیشبرد اهداف  عالی یک کشور پیشرفته نکنند، چه بسا انحراف های آن ها سرمشق مدارس دیگر می شود.

این حقیقت که این موسسان خود در رشته آموزش تحصیل نکرده اند و از طرفی در جامعه ای هستند که اهمیتی برای این تخصص قایل نیست و خود را با  داشتن تخصص و مدرک  در رشته های پر طمطرقی مانند مهندسی و پزشکی  برای ادعا داشتن در آموزش محق می بینند، یک معضل پیجیده را ایجاد کرده است.

 

در دو تجربه من هر دو دقیقا متکی بر تخصص خود که رشته مهندسی بود، و بر تجربیات شخصی و غیر علمی مانند تجربه فرزند شخصی خود، و توانایی هایشان در ابتکارهایی که از جنس مدیریت آموزش داشتند، هنجارهای ذهنی  مهندسی مانند تاثیر ساختارها و مفاهیمی مهندسی مانند مدیریت پروژه و غیره ، در مشاوره های خود صرفا در صدد اثبات توانایی ها و طرح های خود بودند نه شنیدن از آنچه  تاکنون یک جعبه سیاه برایشان بوده است.

آن ها توانایی معطوف کردن شناخت خود به سیاهچاله ذهنی  موجود خود را نداشتند. آموزش برای آن ها چنان پیچیده است که از اساس وجود آن را انکار می کنند و آموزش را معادل کلاس های درسی ( که کلا کاری به ان نداریم!) به علاوه فعالیت های ابتکاری خود می دانند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *